یسنایسنا، تا این لحظه: 10 سال و 23 روز سن داره

سلام مامان ! ... من بدنیا اومدم

تیکه کلام ها : ...

*** هرکی تو فامیل یه چیزی بهت میگه یه شعری برات میخونه مینویسم تا برات بمونه   بابا بزرگت میگه : دختر بابا ... مادر بابا بابات میگه : جانوم جانوم باباجان ... جیگر جانوم بابا جان خودم میگم : جیگر من عسل من نفس من دخترک دمساز من عزیز جون میگه: آی پیر شی ننه پیر شی همزاد زن میر شی یک نون بخوری سیر شی عمه جون میگه : عمه به قربونش بره فدای اون جونش بشه همه اینا با شعر خونده میشه حالا بزرگتر که بشی برات میخونم دیشب همشون اینجا بودن و به قدری باهات بازی کردن که نا نداشتی شیر بخوری حسابی بهت رسیده بودن فقط عاشق راه رفتنی یکی بغلت کنه و راه ببرت ...
24 مرداد 1393

چمبه لغ لغو : ...

*** این لقبیه که زینب جون برات گذاشته (دختر عموت) و واقعا بهت میاد ... دیشب به همراه عمه و دوستش ملیحه رفتیم پارک ملت واسه افطاری سوپ و کوکو سبزی و حلوا و مخلفاتش رو برده بودیم خیلی داشت خوش میگذشت که تو دخمل غرغروی مامان زدی زیر گریه و ساکت نمیشدی بینش هی نفس میگرفتی و دوباره شروع میکردی به ونگ زدن واییییییییییی خیلی بده اعصابمون بهم ریخته بود .عمه بیچاره این قدر راه بردت تا خوابت برد و مجبور شدیم زودم راه بیوفتیم سمت خونه تازه فشارش افتاده بود بنده خدا از دست تو قرتی خانوم
12 تير 1393

غلتیدن مبارک : ...

*** اولین غلتی که زدی بعد کلی تلاش فقط مونده بود شونتو برگردونی که زورت نمیرسید ... مهارتهای جدید : ...   الان تو آینه که عکس خودتو میبینی میخندی به دستهات خیره میشی و اویز تشک بازیتو محکم میگیری و میکشی ...
5 تير 1393